با توجه به سوالات متعدد دوستان در مورد تفاوت های اصلی بین دو رشته MBA و EMBA(مدیریت اجرایی) متن ذیل که برگرفته شده در وبلاگ دانشکده مدیریت دانشگاه تهران هستش رو برای دوستان اماده و بازنشر دادیم
تفاوت MBA و مدیریت اجرایی(EMBA)
EMBA یا Executive MBA که ما آن را مدیریت اجرایی می خوانیم در سال ۱۹۴۳ توسط دانشگاه شیکاگو به منظور آموزش مدیران سطح بالای شرکتها بنا نهاده شد . امروزه دوره های آموزشی EMBA در اکثر دانشگاهها ارائه می شود .
مدیریت اجرایی برای اشخاص باتجربه ای طراحی شده است که بیشتر قصد بالا بردن توانایی خود برای شکل دهی ایده هایشان را دارند تا کسب مهارت در مدیریت ، به همین دلیل است که سابقه مدیریتی شرط لازم جهت ورود به دوره های مدیریت اجرایی است . در مقابل ، MBA بیشتر مورد تقاضای جوانترهایی است که تازه دوره لیسانس خود را به پایان رسانیده اند و هنوز به کاری مشغول نشده اند و یا از سابقه کاری کمتری برخوردار هستند و تمایل دارند مهارتشان را در مدیریت بالا ببرند.
در حالی که MBA با تئوری های روز مدیریت مرتبط است ، کسانی که در رشته مدیریت اجرایی تحصیل می کنند سعی در افزایش تجارب شخصی دارند . در مدیریت اجرایی دید مدیریتی تر است اما در MBA نگاه فنی به مسائل مدیریتی بیشتر است .
گر چه عده ای معتقدند دانشجویان MBA با توجه به آموزش های به مراتب کاملتری که در زمینه مدیریت می بینند ، موفق تر از دانشجویان اجرایی هستند ، اما امتیازی که دانشجویان مدیریت اجرایی نسبت به دانشجویان MBA دارند این است که قادرند آنچه را که در کلاس درس می آموزند هم زمان در محیط کار خود اجرا کرده و تجربه کنند . البته دوره های MBA نیز رویکرد فراگیری مهارت مدیریتی را دارند.
• در اکثر دانشگاه های خارج از کشور یکی از شرایط ورود به برنامه های
آموزشی معتبر مدیریت اجرایی حداقل ۵ سال سابقه مدیریتی است در حالی که برای
داوطلبان MBA این شرط وجود ندارد.
• برای ورود به دوره های اجرایی معمولا نمره GMAT مورد نیاز نیست در حالی
که برای ورود به دوره های معتبر MBA ، نمره آزمون GMAT یکی از ملاک های
اصلی پذیرش است. در کشور ما نیز در کنکور سراسری رشته MBA، سوال های GMAT
وجود دارد.
• دوره آموزشی مدیریت اجرایی در اکثر نظام های آموزشی جهان یک دوره پاره
وقت MBA است که برای افراد شاغلی طراحی شده که قصد ندارند حرفه خود را برای
شرکت در دوره های تمام وقت MBA ترک کنند ، به همین دلیل کلاس های این رشته
در روزهای تعطیل آخر هفته برگزار می شود .
• امکان تخصصی شدن دوره در مدیریت اجرایی محدود است و یا کلا وجود ندارد در حالی که MBA در گرایش های مختلفی ارائه می شود .
برای ورود به دوره های مدیریت اجرایی و MBA در ایران کلیه فارغ التحصیلان صرف نظر از مدرک دوره لیسانس می توانند برای ورود به این دو رشته داوطلب شوند ، شرط سابقه مدیریت برای ورود به رشته مدیریت اجرایی در ایران (فعلا) وجود ندارد . آزمون سراسری این دو رشته با هم برگزار می شود اما ضرایب دروس برای هر یک از این رشته ها متفاوت است .
•Marketing بازاریابی
•Finance مالی
•IT فناوری اطلاعات
• MIS سیستمهای اطلاعاتی
•مدیریت مراقبتهای بهداشتی (MBA in Health Care Management)
•بازاریابی (MBA in Marketing)
•ارتباطات (MBA in Communication)
•کارآفرینی (MBA in Entrepreneurship)
• گردشگری (MBA in Hospitality & Tourism)
•مدیریت منابع انسانی (MBA in Human Resources) (HR)
دوره کارشناسی ارشد مدیریت (MBA) یا Master of Business Administration به منظور پرورشی مدیران کارآمد جهت اداره سازمانهای اقتصادی – اجتماعی، تولیدی و خدماتی طراحی شده است. هدف این دوره پذیرش فارغالتحصیلان دورههای کارشناسی در رشتههای مختلف به خصوص رشتههای فنی و مهندسی افرادی است که قادر باشند در زمینههای ذیل انجام وظیفه نمایند.
۱) اداره و راهبری موثر و کارآمد سازمان با یک بخش تخصصی از آن نظیر بخشهای تولیدی، بازریابی و فروش اطلاعات
۲) ایجاد تحول در یک بخش تخصصی سازمان
۳) طراحی، هدایت و رهبری تحول در کل سازمان پس از کسب تجارب عملی در مدیریت
۴) کارآفرینی با ایجاد فعالیتهای جدید در درون سازمان و یا ایجاد سازمانهای جدید
۵) ارائه خدمات مشاورهای و مطالعاتی در زمینههای مزبور بر مدیران سازمانهای
مدیریت اجرایی با توجه به نیاز جامعه رو به رشد امروزین کشور و با هدف تربیت مدیرانی که کارکردهای کلان مدیریتی در سطوح مختلف را به گونه ای رشد یافته به اجرا درآورند، در زمره گزینه های موجود برای انتخاب در مقطع کارشناسی ارشد قرار گرفته است. تحلیل مسائل و ارائه راهکارهای قابل اجرا برای انواع واحدهای تولیدی و خدماتی، سیستمهای اطلاع مدیریت (MIS) ، مباحث رفتار سازمانی و مدیریت موثرمنابع انسانی و در نهایت برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک گوشه ای از موضوعات مورد بحث در مدیریت اجرائی هستند که در مقطع کارشناسی ارشد به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرند. لازم به ذکر است که دانش آموختگان این رشته اغلب عهده دار پستهای مدیریتی کلان نظیر واحدهای تولیدی- صنعتی بوده و یا در پستهای حیاتی نظیر مدیریت تاسیسات نفتی و پالایشگاهی ، طرح برنامه های کلان اقتصادی برای سازمانها و وزارتخانه ها و … فعالیت می نمایند.
برگرفته از وبلاگ دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
چکیده: هفته گذشته من به خاطر اشتباه همکارم «امی»، به دردسر افتادم. او که قرار است برای مدت طولانی به مرخصی برود، مدتی است به من آموزش میدهد تا در غیاب او، بعضی از وظایفش را انجام دهم.
امی دوست و مربی فوقالعادهای است و من تقصیر را به گردن او نمیاندازم، اما به نظرم بعضی از نکاتی که به من تعلیم داده، راهحلهای شخصی خودش برای حل مشکلات رایج هستند و با روال قانونی انجام کارها در شرکت هیچ مطابقتی ندارند. در تمام این مدت نمیدانستم آنچه امی به من تعلیم میدهد، خارج از محدوده مقررات سازمان است تا اینکه هفته پیش در جلسه کارکنان که امی در آن حضور نداشت شرکت کردم و یکی از اعضای جلسه از من پرسید: «یکی از مشتریانم چند سوال درباره چگونگی دریافت اعتبار برای تبلیغات مشارکتی دارد. از چه کسی میتواند کمک بگیرد؟» گفتم: «من با او تماس میگیرم و اگر شرایط لازم برای دریافت اعتبار را داشته باشد، حدود دو هفته دیگر میتواند چک خود دریافت کند». رئیس که در انتهای میز نشسته بود، ناگهان برافروخت و گفت: «چه کسی گفته که این چک، دو هفتهای آماده میشود؟ کار این مشتری به بخش حسابداری مربوط میشود و فرآیندهای اداری دریافت اعتبار، حدود یک ماه طول میکشد». من مطمئنم که مدیرم اشتباه میکند چون با چشم خودم دیدهام که وقتی امی به بخش حسابداری درخواستی میفرستد، به سرعت کارش را انجام میدهند. او میداند در بخش حسابداری با چه کسانی صحبت کند که کارش را زودتر انجام دهند، اما نخواستم با مدیرم مخالفت کنم و گفتم: «اوه! بسیار خب». واقعا خجالت کشیدم. مدیر از دستم عصبانی شد.
سوالم اینجا است که از کجا بدانم چه چیزی مورد تایید مدیرم نیست و ممکن است او را عصبانی کند؟
ادامه مطلب ...
EQ Vs IQ
هوش عاطفی در برابر هوش هیجانی
مطلب پیش رو یکی از مهمترین نکات و مهارت هایی است که یک مدیر باید بداند و داشته باشد
ویژگی هایی همچون باهوش بودن ، داشتن دانش تجاری و اقتصادی و نیز داشتن مهارت و تخصص در حرفه ای که در آن مشغول هستید و ............ برای موفقیت خوب و لازم هستند اما یک قابلیت دیگر هست که در واقع کنترل کننده سایر توانایی ها و قابلیت هاست
‼️قابلیت کنترل و مدیریت عواطف و احساسات (هوش عاطفی)
آیا تا کنون برای شما یا دیگران که می شناسید پیش آمده که صرفا بخاطر ترس ، خشم ، آشفتگی ذهنی ، خود خواهی مفرط و یا سایر عواطف منفی در کاری شکست خورده باشید ؟
ممکن است در کار و حرفه خود ماهر باشید و دانش مدیریت تجاری را هم به خوبی داشته باشید اما اگر نتوانید عواطف خود را کنترل کنید بعید است بتوانید کسب و کار و پول خود را به درستی مدیریت نمایید چون در نهایت جایی دچار اشتباهی بزرگ خواهید شد که می تواند همه چیز را خراب کند
به یاد داشته باشید که تصمیماتی که هنگام ترس ، خشم و سایر عواطف منفی می گیرم به احتمال بسیار زیاد به شکست خواهند انجامید مگر اینکه شانس با ما یار باشد
فرهاد داودی
آکادمی موفقیت
در روابط کاری و نیز شخصی به مواردی برمیخوریم که منافع ما با منافع شخصی دیگر در تقابل قرار می گیرد
مثل وقتی که شما مایلید پنجره اتاق کارتان را باز کنید تا هوای تازه دریافت کنید و همکارتان مایل است پنجره بسته باشد چون نسیم هوا برای کارش ایجاد مزاخمت میکند
اصرار بر موضع ، کم کم مسئله را پیچیده می کند و باعث اختلاف می شود، در موارد بسیاری اصرار بر موضع باعث درگیری و جنگ بین افراد ، گروه ها و حتی کشورها می شود، اما در واقع این " موضع" نیست که اهمیت دارد
این "خواسته" دو طرف است که مهم است، یک فرد خلاق به دنبال راهی می گردد که خواسته هر دو طرف در نظر گرفته شود
مثل بازکردن پنجره ای دورتر یا یک هواکش یا ...
کمی به عقب برگردید و ببینید چند بار در زندگی شخص،کاری و اجتماعیتان شاهد" اصرار بر موضع " از سوی خود یا دیگران بوده اید
در چنین مواردی احساس بر منطق غلبه می کند و طرفین به دنبال راه حل نخواهند گشت ، در کشمکش های طولانی تر ، حتی ممکن است افراد "خواسته" خود را کاملا فراموش کنند و پس از آن " موضع" آنها به موضوع اختلاف تبدیل شود
بهترین کار این است که پیش از موضع گیری موضوع را حل کنید و راهی برای برآوردن خواسته های طرفین پیدا کنید
فرهاد داودی
آکادمی موفقیت
اغلب، ما دنبال راه های آسان و بی زحمت برای رسیدن به اهداف شخصی و سازمانی خود هستیم و این ممکن است باعث شود چیزی را بدست آوریم بدون اینکه قابلیت ها و شایستگی های متناسب با آن چیز یا موقعیت را بدست آورده باشیم
البته منظور این نیست که ما باید از سختی ها استقبال کنیم بلکه باید در حالی که به اهداف خود دست می یابیم" توانمند" نیز بشویم
توانمدن سازی و رشد ، لازمه داشتن یک موقعیت باثبات و پایدار است شخصی را در نظر بگیرید که صرفا بخاطر داشتن ظاهر زیبا یا پارتی و حامی وارد سینما شده و یکی دو فیلم هم بازی می کند،در این صورت بعید است بیشتر از این پیش برود مگر اینکه همزمان با این خوش شانسی شروع کند به توانمندسازی و کسب مهارت های لازم هنگامی که فرایند دست یابی به اهداف به درستی طی شود موفقیت های بدست آمده با ثبات تر خواهند بود
مثال بارز آن اشخاصی هستند که از راه های فوری و سریع لاغر می شوند. این لاغری بسیار ناپایدار است در حالی که یک برنامه میان مدت و منظم به نتایج پایدار تری ختم خواهد شد یا بدنسازانی که عضلات خود را رشد می دهند و یا آنها که از راه های میانبر و فوری خود را برای آزمونهای مختلف مانند زبان و .... آماده می کنند و ده ها مورد دیگر
فرهاد داودی
ثروت و مقام نیست که به شما خوشبختی میدهد، بلکه آرامش و اشتغال است که اینکار را میکند. "توماس جفرسون"
بالا بردن کیفیت زندگی هیچ ارتباطی به مسائل مادی ندارد، این ذات درونی شماست که افکار، گرایشات، نظرات و اعمال شما را هدایت میکند.
1) یاد بگیرید که چطور فراموش کنید.
خیلی وقتها از چیزهایی در زندگی ناراحت میشویم که یا خیلی جزئی هستند و یا خارج از حیطه کنترل ما قرار دارند و هرچقدر هم که نگران آن باشیم دردی را دوا نمیکند.
2)مولفه های خوشبختی را بشناسید.
شده تابحال که بدون هیچ دلیل اعصابتان خرد باشد و با غرغرهایتان اعصاب بقیه را هم خرد کنید و یک وقت دیگر بدون هیچ دلیل احساس کنید که دوست دارید همه را بغل کنید و ببوسید؟ وقتی استرس ایجاد میشود، روز اول اصلاً متوجه آن نمیشوید، بعد یک محرک خیلی کوچک آن را مثل آتشفشانی فعال میکند. این حس توازن و آرامش درونی را برهم زده و درنتیجه حس خوشبختی را از ما میگیرد. دفعه بعدی که احساس کردید میخواهید از کوره دربروید، مکث کنید، چند نفس عمیق بکشید و ببینید که چقدر حالتان بهتر میشود.
3) تمرکز حواس را تمرین کنید.
به جای اینکه نگران گذشته که هیچ کنترلی روی آن ندارید، و آینده که هنوز وجود ندارد باشید، بهتر است که روی امروزتان تمرکز کنید—اینکه چه هستید و کجا هستید. در خیابان به آدم ها لبخند بزنید و زیبایی اطرافتان را تحسین کنید.
4)یک کار جدید یاد بگیرید.
به کارها و سرگرمیهایی که همیشه دوست داشتید انجام دهید اما هیچ وقت زمان یا موقعیت انجام آن را پیدا نکردید فکر کنید. پیاده رویهای طولانی، مدیتیشن و نوشتن افکار و احساساتتان در یک دفتر خاطرات به زندگیتان آرامش میدهد. این کارها به شما کمک میکند نیمه پُر لیوان را ببینید، به شما انرژی میدهد و کمکتان میکند کیفیت زندگیتان را بالا ببرید.
5)افراد دور و برتان را بشناسید.
دور و برتان را با آدمهای جالب پر کنید زیرا اطرافیانتان نشان دهنده شخصیت شما هستند. وقتی با کسانیکه همیشه منفیباف هستند نشست و برخاست کنید، بدون اینکه بدانید شما هم همانطور میشوید. اما وقتی با افرادیکه سعی میکنند هر روز دنیا را تغییر دهند و به دیگران کمک کنند ارتباط داشته باشید، خواهید دید که شما هم به تغییر دنیا و کمک به دیگران علاقه مند میشوید. کیفیت دوستان و خانواده شما کیفیت زندگی شما را تعیین میکند.
6) بخندید، بخندید، باز هم بخندید
خنده بر هر درد بیدرمان دواست. خنده سطح اندورفین و سایر هورمونهای تقویتکننده شادی را در بدن بالا میبرد.با آدم های شاد در ارتباط باشید.
7) در هر زمان فقط روی یک چیز تمرکز کنید.
انجام چند کار در یک زمان سطح هورمونهای استرسزا در بدن را بالا میبرد. دلیل آن این است که با انجام همزمان چند کار خودتان را تحت فشار قرار میدهید که همه آن فعالیتها را به خوبی و درستی انجام دهید اما نتیجه کار این خواهد بود که کارها بیشتر از حد معمول طول میکشند و با استاندارد بالایی هم انجام نمیشوند. با تمرکز روی بیش از یک کار در یک زمان، نمیتوانید ارتباط خوبی با همه آن کارها برقرار کرده و تمرکز حواستان را هم از دست میدهید.
زمان بزرگترین دوست و در عین حال بزرگترین دشمن ماست
برای آنکه بتوانید زمان را کنترل کنید آرام باشید و دو یا چند کار را با هم انجام ندهید ، هنگامی که چند کار را با هم انجام میدهید، عجله می کنید ، تند گام بر میدارید و یا سعی میکنید هر چه سریعتر کارها را به انجام برسانید، زمان علیه شما خواهد بود
مگر آنکه بتوانید از حد اکثر تمرکز خود استفاده کنید و در حالی که در ظاهر شتابان به نظر می رسید، در ذهن آرام باشید
البته موارد اضطراری و استثناء ها نیز وجود دارند، زمان مانند اصطکاک هم به نفع ما عمل می کند هم علیه ما، وقتی به پیش رو می نگریم به نظر می رسد که "زمان" دارد لحظه ای را در اختیار ما می گذارد و هنگامی که به پشت سر می نگریم گویی " زمان " دارد لحظه ای را از ما می گیرد و کم می کند
جمله ای در این زمینه هست که می گوید :
نمی دانم هر سال که می گذرد یک سال بر عمرم اضافه شده یا یک سال از آن کم شده،از نگاهی دیگر زمان نسبی است و بسته به رویکرد و احساس ما می تواند منبسط یا منقبض شود
شاید شما هم این را تجربه کرده باشید که گاه که از درون آرام هستید زمان هم آرام می گیرد و کش می آید و به کارهای بیشتری می رسید و برعکس زمانی که ذهنتان تحت فشار است زمان هم از سر ناسازگاری خود را فشرده می سازد و شما را تحت فشار قرار می دهد
همانطور که در فیزیک کوانتوم گفته شده که پدیده ها تابع ناظر هستند به نظر می رسد که زمان نیز تا حدی تابع ذهن ناظر است هر چند در سطحی دیگر می توان گفت زمان چیزی جز توهم ذهن نیست و خارج از ذهن ، زمان هم وجود نخواهد داشت
فرهاد داودی
آکادمی موفقیت